سفر در وطن

سفرِ درونی، سفر از صفات مذموم به ستوده

سفر در وطن

سفرِ درونی، سفر از صفات مذموم به ستوده

چهل و هفت

يكشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۵۱ ب.ظ

روز خیلی خیلی سختی بود 

انقدر گریه کردم که چشمام میسوزه

ولی یه قدم بسیار بزرگ برداشتم

از بیشتر از ۱۰ سال پیش نبش قبر کردم و حرف زدم و گله و شکایت کردم

تا آخرش مامانم قبول کرد که با همراهی بابام و خواهرم ، سه نفری حسابی گند زدن تو زندگیم ، تو همه ی ابعادش ، تو همه ی روزهاش ، همه روزهایی که میتونست خیلی قشنگ باشه ، همه روزهایی که میتونست خیلی واسم لذت بخش باشه ، دودش کردن رفت هوا...

بالاخره " فهمید "

و این یعنی یه قدم خیلی خیلی بزرگ 

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳/۰۴/۰۳
نفس