هشتاد و دو
سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۲:۱۰ ق.ظ
دلم میخواد برم بشینم وسط میدون انقلاب
واسه همه روزهای قشنگ عمرم که تو این تهران لجن تلف شد زاااااار بزنم
بعد برگردم خونه وسایلمو جمع کنم و واسه همیشه برگردم شهر زادگاه
با همه محدودیت هاش
با همه کم و کاستی هاش
با همه چیزایی که نداره و نخواهد داشت
کاش میشد ... ای کاش میشد
الان که فکر میکنم تنها عایدم از تهران ، شرکت تو مناسبتهای سیاسی و دو مرتبه نماز خوندن پشت سر حضرت آقا بوده ، اها آشنایی با دفتر بسیج بیمارستان طرح و رفتن سفر کربلا هم بوده ، ولی غیر این ابعاد معنوی ، تهران و آدماش تا تونست اول با روح روانم بازی کرد ، بعدم جسممو فرسوده کرد ... دلم میخواد فرااااااار کنم ازش با تمام توانم...
۰۳/۰۸/۲۹
من اوایل که برای کلاس یه روز تو هفته میرفتم تهران، قشنگ تا دو روز بعدش افسرده بودم. بعدتر که دانشگاه قبول شدم و بیشتر رفتم اما دیگه به حال و هوای تلخ و کثیفش عادت کردم...