شصت و هشت
حالت تهوع دارم
همزمان نیاز به سرویس بهداشتی هم دارم
ولی کسی نیست وسایلمو نگه داره که برم دستشویی
چادرم شلخته افتاده رو شونم ، لپتاپ رو پامه ، کیفش اونطرف تر پرت شده ، باید برم چند برگ پرینت بگیرم مغازههه هنوز باز نکرده ، بچه های دانشکده همه واسم غریبه ن و چشمم هیچ آشنایی نمیبینه _ غیر از بعضی اساتید_
تاریخ دفاع واسم زدن ۲ مهر
این دو هفته اخیر بابت حجم استرسی ک داشتم و برای آروم کردن خودم نمیدونم چند هزار صلوات فرستادم ، دلم آروم نشد خیلی ، ولی کارها به شکل غیرقابل باوری افتاد رو غلتک... میدونم که از معجزه ی صلوات هاست ...
البته همه استرسم واسه دفاع نیست
انگار دارن تو دلم رخت میشورن ...
لطفا اگه اینجا رو خوندید ، واسه آروم شدن قلبِ همهِ ناآروم ها یه صلوات بفرستید 🌹
موفق باشی عزیزم
از پسش بر میای با نگاه امام حسین (ع) 💛
صلوات واسه همه نیازمنداش اعم از خودم حتی :)*