شصت و نه
شنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۹:۰۹ ق.ظ
توی هر بحران شخصی و جمعی من تنها بودم و از تنهایی هم شاکی...
دیگه از این به بعد نه بحرانش مهمه واسم، نه تنها بودنم
دیگه هیچ کدوم واسم تکراری نیستن... تا مرز مردن درد تنهایی کشیدم دیگه سِر شدم ...
پلن بعدیم واسه ادامه زندگی ادامه تحصیل تو مقطع دکتری، تو یه جایِ دوره، یه شهر دور مثلا مشهدی شیرازی جایی ... یا حتی یه کشور دیگه ... دیگه ام برنگردم، هیچ وقت
برم فقط ، برم فقط ، از این خونه برم فقط
۰۳/۰۶/۳۱
نفس عزیزم ....🥲❤🏹
عنایت می رسد . . . . . . .
این از این
درباره ی یه شهر دور ....
آره منم درس خوندن تو یه شهر دور رو خیلی دوست دارم ....
به خصوص اردبیل و اینجور جاها 🥲🥲
بیا با هم بریم🤠🥲🥳❤💫⚘
عیدتم مبارککککک💜💙💚💛🧡❤