هفتاد و چهار
چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۴۹ ب.ظ
بهم گفت : حالا که اینجوری شد ، از این به بعد حست به کربلا چیه ؟ بازم دلت میخواد بری؟ یا دیگه دوسش نداری ؟
بدون فکر کردن، خیلی جنگی و در کسری از ثانیه گفتم : اون سگِ کی باشه که باعث بشه من از کربلا خوشم نیاد ؟ اون و کل قد و قواره ش فدای یه تار و پود از فرشهای حرم حضرت عباس...
بعد بغض کردم و تو دلم با خودم گفتم ؛ درسته میگذره ، ولی من سال دیگه اربعین میرم کربلا واسه امام حسین تعریف میکنم با قلبم چه کار کردی ...
۰۳/۰۷/۲۵