سفر در وطن

سفرِ درونی، سفر از صفات مذموم به ستوده

سفر در وطن

سفرِ درونی، سفر از صفات مذموم به ستوده

صد و هفت

يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۱:۲۲ ب.ظ

امدم شیراز بعد از ۱۷ سال !

دفعه قبلی که آمده بودم سال ۱۳۸۷ بود ! 

سفرم یه خوبی داره که اونم دور بودنم از فضای مجازیه

اینستاگراممو دی اکتیو کرده بودم چند ماه پیش و همچنان دی اکتیو هست و در هیچ جای عمومیی تصاویر سفر رو شِیر نکردم و این آرامشم رو چند برابر کرده

و یه بدی خیلی بزرگ سفرم اینه که چادر ندارم! از بس که دورم راه رفتن و گفتن میخوای با چااااادر بیایی شیراز بابا بیخیال اونجا کسی نمیشناستت که ( مگه من تو تهران واسه شناس ها چادر سرم میکنم ؟! یا مگه نامحرم مسافرت با نامحرم شهر خودم فرق داره ؟!) یا مثلا میگفتن بابا گرررررمه با چادر اذیت میشی ( مگه اربعین که گرم تر هم بود ، تو عراق هم بود ،‌امکانات این سفرم نداشتم با چادر نبودم ؟ چرا اذیت نشدم ؟!) خلاصه اینقدر گفتن که منم شدم یه خانم عبا پوش! عبا پوشیدم با روسری ساده ، ولی بازم سنگینی نگاه مردها رو حس میکنم ! مردها با عبا هم آدمو نگاه میکنن ... و چادر یه چیز دیگه ست ... 

و چقدر خانم چادری تو شیراز کم بود ! من فکر میکردم تو تهران دیگه ملت حیا رو خوردن و شرف و قی کردن و با دامن بدون جوراب ،‌ بولیز کوتاه و بی روسری بیرونن ،‌ولی تو شیراز هم همین بود ! حالا درسته تعدادی از اینها مسافرای تهران بودن ولی دیگه همه شون که از تهران نبودن! حتما از شهرهای دیگه و خود شیراز هم بودن

خلاصه اوضاع حجاب خیلی خراب بود ، همه خانم های چادری رو یه جوری نگاه میکردن ، من سعی میکردم باهاشون ارتباط چشمی بگیرم و با محبت بهشون لبخند بزنم از بعضی جواب گرم لبخند میگرفتم ولی کاملا مشخص بود در چشم یکسری ها یک حجاب استایل میامدم که داره در عین پوشیده بودن بیشتر جلب توجه میگیره ! ولی واقعا اینطوری نبود من به خاطر اینکه کمتر سرکوفت بشنوم از خانواده این کارو کردم ... خلاصه یکی از سختی ها و چالشهای این سفرم عباپوش شدن بود ... 

 

و داشتم فکر میکردم ملت چه دغدغه هایی سیاسی ، مملکتی ،‌مذاکراتی ... دارن ( کنایه از دغدغه های مهم و غیرقابل چشم پوشی) و من چه دغدغه ای .... من هنووووووز با پوششم با خودم و خانواده م درگیرم ...

 

 

من میخونمتون ، کامنت هاتونم که محبت میکنید و ثبت میکنید میخونم ، ببخشید براتون کامنت نمیذارم یا جوابتون رو نمیدم ، وقت خالی دارم فقط ذهنم درگیره 

بیخودی درگیرِ ،‌درگیرِ چرندیاته و رمقی برای عمیق کردن ازتباطاتم نمیذاره تا حدی که دوستِ قدیمیم هم‌با اخلاق گندم ناراحت کردم،‌لطفا شما درکم کنید و ازم ناراحت نباشید ...🙏

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴/۰۲/۲۲
نفس

نظرات  (۱)

۲۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۰:۰۹ نـــرگــــس ⠀

نگران نباش عزیزم‌... ما همه بهت حق میدیم...

پاسخ:
همین که بدونم کسی درکم میکنه _ حتی مجازی و از پشت سیستم _ به اندازه ی قابل قبولی واسم آرامش بخشه❤️

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی