نوزده
سرچ کنید " شهید محمدحسین حدادیان"
شهیدِ مدافع حرمی که از میدون جنگ با داعش جون سالم به در برد ولی توسط وحوش داخلی به شکل فجیعی به شهادت میرسن ...
صحبت های مادرشون رو بخونید
وصیت نامه شون رو بخونید
و تصاویر روز وداع با ایشون رو با دقت ببینید
صورت متورم و کبودی که جای سالمی نداره رو به دقت نگاه کنید
بعد از شلیک به ایشون ماشین ۲ مرتبه ! از روی بدن نیمه جونشون رد شده ...
من بمیرم برای دلت مادر
بدن مطهر اباعبدلله هم دو مرتبه زیر سم اسب ها رفت
من بمیرم برای دلت حضرت زهرا جانم
تصاویر رو چندباااااار و با دقت ببینید
اگر اشکتون از این همه ظلم و ستم در حق ایشون درنیامد بیایید تف کنید تو صورت من
من چرا چنین شهیدی رو اینقدر دیر شناختم ؟
خدایا کمک کن ما مدیون خون شهدا نباشیم ...
حدود ۳۰ سال سن دارم و تو این ۳۰ سال لباسهای زیادی داشتم از معمولی تا گرون قیمت ، ولی موقع پوشیدن هیچ کدوم به اندازه همین چادر جده ای که از مشهد خریدم حالم خوب نیست! وقتی میپوشمش یه جور عجیبی حالم خوبه که انگار این چادر از خودِ بهشت بهم رسیده ... الهی شکر ... الهی شکر
رخت زیبای آسمانی را
خواهرم با غرور بر سر کن
نه خجالت بکش نه غمگین باش
چادرت ارزش است باور کن
بوی زهرا و مریم و هاجر
از پر چادرت سرازیر است
بشکند آن قلم که بنویسد:
دِمُدِه گشت و دست و پا گیر است
توی بال فرشتهها انگار
حفظ وقت عبور میآیی
کوری چشمهای بی عفت
مثل یک کوه نور میآیی
حفظ و پوشیده در صدف انگار
ارزش و شأن خویش میدانی
باوقاری و مثل یک خورشید
پشت یک ابر تیره میمانی
خستهای از تمام مردم شهر
از چه رو این قدر تو غم داری؟
نکند فکر این کنی شاید
چیزی از دیگران تو کم داری
قدمت روی شهپر جبریل
هر زمانی که راه میآیی
در شب چادرت تو میتابی
مثل یک قرص ماه میآیی
سمت جریان آبها رفتن
هنر هر شناگری باشد
تو ولی باز استقامت کن
پیش رو جای بهتری باشد